سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فانوسـ‏ نامه
جمعه 92 دی 13 :: 1:51 عصر ::  نویسنده : شهاب افشار

با معشوقه هایمان.


در خلوت شب و در امان از


نگاه بیگانه


عاشقانه


عشق بازی میکنیم


و صبح .. در نگاه دیگران


گوئی تمام دیشب را خواب بودیم..


خالص بودن را شاید به مدد عاشقی


تجربه باید ...




موضوع مطلب :
جمعه 92 دی 13 :: 1:48 عصر ::  نویسنده : شهاب افشار

 

شب برای شاعران.


نمادی از سیاهی گیسوان توست


شب برای عاشقان ،


همیشه آن فرصت غنیمت رسیدن است ..


منجمان و رویت ستاره ها


محققان و درس و مدرسه


وعارفان و گریه و دعا ..


شب ولی برای من ، فرصت خوب خواب رفتن است


مثل سالهای دور ...


دوباره خواب دیدنت..


خدای من..!




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92 اردیبهشت 18 :: 3:52 عصر ::  نویسنده : شهاب افشار

خدا !                   .               

چند روز ؟

چند صبح ؟ 

چند شام و شامگاه ؟

چند عصر خیس اشک ؟

چند چشم پر ز رشک ؟

چند خوابگریه های ساکت و نمور؟

چند روز نو ؟

روز های با سلاح سرد و پر غرور باقی است ؟

من ولی هوای آب دارم .. و آفتاب !

هوای دیدنش .. ولو به خواب ..!

17 / 2 / 1392 * 03:15 بامداد




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 آذر 13 :: 9:55 صبح ::  نویسنده : شهاب افشار

هوایی که میشوم.

 

وفکر میکنم به تو

 

به لحظه های بودنت


ولو به سالهای دور

 

تمام لحظه های تلخ من

 

سفید میشود

 

شب سیاه و سرد من

 

پر از امید میشود

 

نگاه ماه و آفتاب

 

پر از نوید میشود

 

دوباره باغ کوچک خیال من

 

پر از شکوفه های یاس و زنبق سفید میشود

 

ولی .....

 

ولی ، تو نیستی ... !

 

دوباره لحظه های رنگی ام

سیاه میشود ، سفید میشود !

 

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 91 مهر 2 :: 10:22 صبح ::  نویسنده : شهاب افشار

.اما 

   با این همه
تقصیر من نبود
                  که با این همه...
با این همه امید قبولی 
در امتحان سادهْ تو رد شدم

 

اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود 
               که من
                        بد شدم!

ghisar.aminpoor

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 91 اردیبهشت 10 :: 12:15 عصر ::  نویسنده : شهاب افشار

نه !.

این منطقی نیست !

فاصله دیروز تا امروز ،

بیش از سیاهی های تقویم است ... !

عجیب تر اما ،

اوقات شرعی اش !

بعد از غروب سرد بعدظهر ،

اینجا کسی فکر طلوع صبح فردا نیست ..!

________________________________

سرد است هرشب مثل شب های زمستان

وقتی نباشی نیست آتش در نیستان

در حسرت یک لحظه دیدار تو هستم

من فارغم با روی تو از باغ و بستان

وقتی خیالت اینچنین شبهای من را

پر میکند از بوی نرگس بوی ریحان

حیف است حالا اینکه تو اینجا نباشی

سخت است دیگر دوری از تو روح من ، جان !

طرح دو ابروی تو محراب نمازم

هر لحظه در سجده بود این دل پریشان

من را خیال وصل تو رویای خام است

بیگانه را هرگز نشاید اسم مهمان

________________________________

باز هم چشم و خط و خال و دلی غیر از شما

نه غزل نه بیت هایم می دهد بوی شما

گاه گاهی که هوایی میشود این دل فقط

می زنم دم از یتیمی ، یا غریبی شما

انجمن یا شعر حجره بلکه اسبابی شود

عاشقت گردم ، بمیرم از سر عشق شما !

ور نه در محدوده عرفانی حجرات ما

بحث داردقول هر ام قمر غیر از شما

روی جلد اول ما هک شده شیعه ولی

پیرویم هرکه بیاید در نظر غیر از شما

قاهرم در امر منبر یا که درس و موعظه

قربة هرکس که شد شد ، حالیا غیر از شما

لیلیه اول که باشد بر سرم سنگ لحد

پامزارد بر مزارم هیچ کس غیر از شما ..

________________________________




موضوع مطلب :