شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ يکي از قسمتاي جالب تبليغ امسال بازديد از پشت صحنه فيلم " محمد رسول الله " اثر مجيد مجيدي بود .. يکي از دوستان از بدلکارا و بچه هاي پشت صحنه فيلم بود که هماهنگ کرد و رفتيم ..


شاه توري
افرين!
به من يا مجيدي ؟!
به هر دو
: ) نه ! آفرين بر اين هنرمند ولايي که هنوز فيلم و نساخته خواب از چشاي وهابيت ملعون گرفته ! ببينيد چقد موضع گيري ميکنند ..
شاه توري
اينکه رفتيد پشت صحنه ي فيلم رو از نزديک ديديد
بر شما هم كه گوشه اي از زحمت ايشون رو نقل كرديد آفرين. عكسا هم زيبا بودن.
و مژده اينکه کودکي پيامبر اسلام از نظر زيبايي قابل مقايسه با حضرت يوسف نيست .. الحمدلله بازيگر بسيار خوش سيمايي اين نقش و بازي ميکنند ..
* کميل *
چرا اين قدر سياه شدين ؟ :)
25 تا عکس از فيلم و دادن به رسانه ها .. سرچ کنيد تو گوگل و اوج هنرنمايي ايراني رو ببينيد .. واقعا بي نظير کار کردن ..
خوب پشت ميز که نميشينيم .. همش به چرخ بوديم خدا قبول کنه ;)
* کميل *
خدا قبول كنه :)
بعيده : )
* کميل *
اي بابا :) ، خدا از تقصيراتتون بگذره و مشمول الطاف خفيه ش كنه
خدا هم بخواد بگذره والا ما يه کاري ميکنيم اينقد داد و هوار ميکنيم که هيچ جايي براي تسويه نميذاريم : )
* کميل *
:)
جزتو
خوش به حالتون
* وکيل *
اخوي تو هم که مرفه بي دردي سواکاري ميکني :)
چه جالب يعني دارن فيلم رو دوباره ميسازن ايراني ها
قلمدون
از نشستن روي اسب معلومه که وارد نيستن. اسبه هم خيالاتي داره عجيب نگاه مي کنه :)
سوار کاري کچا بوددد ! : )
* وکيل *
:) اونها تو عکس معلومه
بعله جناب شيرازي دارن به روايت صحيح ميسازن / جامع / نه فقط جنگ هاي پيامبرو
عکس دوم ...
ماکه ادعاي وارد بودن نداشتيم ولي عکسايي هم هست که ادعاي شمارو کاملا تائيد ميکنه : )
دوست سوارکارمون بدون گذاشتن پا تو رکاب سوار ميشد / يعني مهارت تا اينفدر !!!
عکس دوم طوريشه ؟
خيـلي زيباست ... خيـلي ...
شايد بي ربط ولي ياد اين تک بيت ناب افتادم : اين بار خاک را به نظر کيميا نکن ... / بگذار که خاک پات بمانم ابوتراب ...
قلمدون
اگر با من هستيد ، پدر بزرگ من باغ بزرگ و سه اسب سواري داشت ؛ اسب سواري کمي مي دونم ؛ با اين صورت نبايد روي اسب نشست ؛ البته جسارتا :)
به به بانو قلمدون :) اسب رو دوست مي داريم :)
قلمدون
چه کنيم گل نرگس جونم ماييم ديگه !‌ بجاش از رانندگي وحشت دارم اين به اون در :D
ئه :| چرا خواهر :) عوضش من بار اولي که سوار اسب شدم کلي جيغ زدم :| مثل حدود دو هفته پيش که سوار شتر شدم :دي
بعله . وارد مدينه که شديم يکي از دوستان همين تک مصرع ساده رو خوندو اشک مارو در آورد : مدينه شهر پيغمبر ... توي اون سکوت فقط ياد غربت علي و زهرا بود که فرياد ميزد ...
بله از شکل رفتن سمت اسب مشخصه کي اينکارس کي نيست نشستن که جاي خود دارد ..
وقتي که حال ميکده ي دل خراب شد ... شاعر نوشت *علي* و شعرش شراب شد ... / ياامير المومنين ...
زيبا بود .. يا حيدر کرار ..
طلاي اصل بريزد به جاي گرد و غبار / اگر عباي تو را يک نفر تکان بدهد / بعيد نيست که روزي سه بار قبله نما / *به جاي کعبه ضريح تو را نشان بدهد*
ههههه
... / مولاي ما نمونهء ديگر نداشته است/ اعجاز خلقت است و برابر نداشته است/ وقت طواف دور حرم فکر مي کنم/ اين خانه بي دليل ترک برنداشته است/
وقتي ما به جان تو سوگند ميخوريم ... يعني به درد لطف خداوند ميخوريم ... / ياد شعر هاي ناب کربلايي افتادم :) خدا خيرتون بده ... تداعي بعضي کلمات عجيب حس خوبي داره ...
خواهش ميکنم .. ذکر امير المومنين عبادته .. پيامبر فرمودند زينوا مجالسکم بذکر علي ..
شهاب افشار
رتبه 75
20 برگزیده
977 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله مرداد ماه
vertical_align_top