پيام
+
سلام@};-
شب دوستان پارسي ارام ..
تک بيت هاي زيباتون زينت بخش اين شب پاييزي است ...

شبستان نور
93/9/11
شهاب افشار
در راه رسيدن به تو گيرم که بميرم
اصلاً به تو افتاد مسيرم که بميرم
يک قطره ي آبم که در انديشه ي دريا
افتادم و بايد بپذيرم که بميرم
يا چشم بپوش از من و از خويش برانم
يا تَنگ در آغوش بگيرم که بميرم
اين کوزه ترک خورد! چه جاي نگراني است
من ساخته از خاک کويرم که بميرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بميرم که بميرم که بميرم
شهاب افشار
"دوشيزه غم" ! آيا وکيلم که شما را...
"شادي "کنم تا هي نگريانيد ما را!؟
آيا وکيلم من که زير پلک هايم
يکسان کنم وضعيت آب و هوا را؟
در هر دو "قطب "چشم خود، يک بار ديگر
جاري کنم آب و هواي "استوا" را
من خسته هستم، خسته هستم، خسته هستم!!
(مي فهمي آيا معني اين جمله ها را) !؟
چون پا به پايت سالها گشتم تو حالا
مهر قبولم ميکني اين رد "پا" را!؟
شهاب افشار
اين بار مي پرسم براي بار آخر
"دوشيزه غم" آيا وکيلم که شما را...!؟
شبستان نور
سلام شب شما هم نوراني