فانوسـ نامه
شنبه 90 دی 24 :: 10:22 عصر :: نویسنده : شهاب افشار اربعین را من نمیفهمم ! اربعین را تو هم نمیفهمی ! تو هم نمیفهمی اگر داغ برادر دلت را نسوزانده باشد .. یا داغ پسر .. سنش فرقی نمیکند .. جوان باشد یا میانه یا حتی شیرخواره ! زینب اما اربعین را خوب میفهمد ! با داغ حسین .. با داغ علی اکبر .. با داغ قاسم و عبدالله .. زینب اربعین را خوب میفهمد : با داغ علی اصغر ! .. و داغ پسر را رباب معنا کرد ! اربعین را زینب میشناسد که برادرش را نشناخت ! امروز اربعین است .. اربعین حسین و ابالفضل .. اربعین همه جوانان بنی هاشم .. امروز اربعین زهیر هم هست ! یک ماه و چند روز پیش بود که همه دغدغه اش این بود که نکند اتفاقی همسایه حسین و حرمش شود ! و امروز در آغوش حسین ..! هی ... یادم نمی آید ندیدن حرمت را آرزو کرده باشم ! ولی زیاد خورده ام بغضهایم را .. و حسرت حرمت را .. .. و بغض هایم را ! موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 97063
|
|